تیا مامان باباش تیا مامان باباش ، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

جگر گوشه بابا

اومدن عمو و دایی

1394/11/5 9:23
نویسنده : مامانی
277 بازدید
اشتراک گذاری

امروز حدودا 3 صبح بود که دایی میلاد و عمو محمد اومدن که شما خواب بودی. صبح که بیدار شدی بابایی شما رو برد داخل اتاق که اونا رو ببینی. اما خُب همونطور که فکرشو میکردیم ترسیدی و شروع کردی لباتو به حالت گریه درآوردن و کلی نق نق کردی و بعد خودت یواشکی تا نزدیکای اتاق می رفتی دوباره تا نگاه میکردی آشنا نبودن برات فرار میکردی و می اومدی به ما پناه می آوردی. الان که یواش یواش دایی میلاد داره سعی میکنه دلتو به دست بیاره. مادر جون پیام داده نوشته حق داره زهرا چون شب خوابیده صبح پا شده دیده دوتا غول تو اتاق خوابیدن خنده

**********************************************************************************

اینم دایی میلاد (دایی کوچیکه)

دایی جون معلم آینده است.

اینم عمو محمد و مامان سلطان

عمو طلبه است

اینم دایی فرشاد نامردت که همش میگه میام قم نمیاد یا تنبلی میکنه یا میگه کار دارم یا میگه پایان نامه دارم دایی جون دانشگاه تهران ارشد اپیدمیولوژی میخونه کارشناس رادیولوژی از علوم پزشکی ارتش هم داره

پسندها (1)

نظرات (0)