تیا مامان باباش تیا مامان باباش ، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

جگر گوشه بابا

چند کلامی با بلبل بابا

به نام خالق یکتا سلام به روی ماه دختر نازم. فرشته کوچولوی بابا بعد از مدتی حالا میتونم برات بنویسم. یه مسافرت داشتیم به دره شهر که البته بیخبر رفتیم و همه ذوق زده شدن فقط حیف که شدیداً سرما خوردی اصلا از شب قبل از حرکتمون تب کردی و خوب نخوابیدی. خیلی اذیت شدی با سرماخوردگی و خیلی خوب غذا نخوردی. دکتر بردیمت اما فقط 2 روز دارو خوردی بعدش دیگه حریفت نشدیم برا دارو دادن. الان بعد از 12 روز تازه داری خوب میشی. حالا نوبتی هم که باشه وقته تعریف کردن خاطرات وروجک باشیه. ماشاء الله دونده ای شدی برا خودت، قایم باشک یاد گرفتی، میگیم زهرا سینه بزن شروع میکنی سینه زدن و سعی میکنی بگی «حسین» اما فقط حرف سین شنیده میشه، وقتی تشنه میشی خو...
23 بهمن 1394

یادش بخیر

مهربانم با تمام وجود برایت می نویسم؛ تمام لحظه هایمان با تو پر است از عشق و مهربانی. با تو می شود همیشه شاد بود و بهانه ای برای زندگی داشت. هر روز با تو پر از خاطره است. دلم نمیخواهد آن همه ذوق و خوشی را که با تو داشته ایم فراموش کنم و دعا میکنم خداوند هر روز لحظه های شیرین و پربارتری برایمان خلق کند. البته زندگی فقط شادی نیست گاهی غم هست گاهی فراق گاهی سختی و گاه آسانی. عسل بابا، سر فرصت از ماجرای اومدنت میگم که واقعا خالی از لطف نیست. فقط الان چندتا از عکساتو میذارم تا تجدید خاطره بشه گِلارَه مامان. اولین عکسی که بابایی تو بیمارستان از شما گرفته بعد از اینکه خانم پرستار لباساتو برات پوشیده: **********...
5 بهمن 1394

مروری بر خاطرات جیگر گوشه

گفتم که گل سیبم عاشق نماز اینجا هم محو تماشای در و دیوار حرم  اینم صحن امام رضا (ع) حرم حضرت معصومه (س) اینجا هم گلم با باباجونش در گلخانه ای در محلات (شهر عمه کلثوم) اینم زمستان امسال در محلات  اینم اولین باری که تو تاب نشستی (خاله فاطی پوراصلان ممنون که این تابو به دخترم هدیه دادی) بابایی انگار یاد بچگیات افتادی فنج مامان در سبد کوچکی جا می شود این عکسا از 6 ماهگی به بعده قربون این دخمل ناز ب...
25 دی 1394

چیزایی که دخترم عاشق اوناست...

اللّهُمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد  سلام و صد سلام به روی ماهت عزیز گِلارَه مامان؛ امروز میخوام از چیزایی برات بگم که خیلی از دیدن یا شنیدن اونا لذت می بری و گاهی اینقد ذوق زده میشی که جیغ میزنی برامون. الحمدلله عاشق صوت قرآن و صدای اذان هستی. مخصوصا وقتی قاری نوجوان طبسی با صوت میخونه چشات برق میزنه و با جون و دل گوش میکنی. عاشق نماز هستی و هر وقت یکی بخواد نماز بخونه سریع میری مقابلش یکم نگاش میکنی و مُهر برمیداری. وقتی میریم حرم حضرت معصومه (س) قربونش بشم، کلی چیزای جذاب برات هست اولا که اونجا اکثرا دارن نماز می خونن البته اگه شما بذاری و مهرشونو برنداری . دوما اونجا پر از بچه های قد و نیم قد که دلت میخو...
22 دی 1394

مرواریدهای زهرای عزیزم

اندر حکایت دندان درآوردن نفس جون جونم برات بگه جوجه قناری که همه حسابی منتظر بودن کی اولین مروارید دندون زهرا خانم از صدف لثه های قشنگش بیرون میزنه؛ آخه آرش جون وقتی 8 ماهگیش پُر شد اولین دندونش بیرون اومد.  اما شکوفه سیبم، اولین مروارید سپید دندونات در 9 ماه و دوروزگی شما افتخار دیدار دادن. چند روز بعدش هم دومین مروارید درخشیدن گرفت. حالا منتظر دوتا دندون بالا بودیم که در 10 ماه و دوروزگی شما درخشیدن. وقتی می خندی نمیدونی چقد دل آدمو میبره قربونت بشم قناری... ...
3 دی 1394
1